شعارسال: هر اثر هنری باید زمانه خویش را بازتاب دهد؛ بسیاری از اماکن متبرکه سالیان سال که نه بلکه قرنهاست، کلیت فضای معماریشان دست نخورده باقی مانده است، لذا اگر عکسی امروز از این بقاع عزیز گرفته می شود باید با عکس ٥٠ سال قبل یا حتی عکسی که همین 10 سال قبل گرفته شده متفاوت و به نظرم معناگراتر و عمق یافتهتر باشد تا مهر روزگار خود را به ثبت برساند؛ این مجموعه عکسها، صاحب یک زبان جهانیاند و این مؤلفه را از رسانه جهانشمول عکس وام میگیرند. ممکن است برخی کسانی که این کتابها را ورق میزنند نه مسلمان باشند و نه ایرانی، اما یقین دارم به جهت انرژی و معنویت والایی که در این حرمهای مقدس موج میزند مخاطب را درباره این فضاها کنجکاو میکند هر یک از این بارگاههای آسمانی فارغ از اینکه در ایران باشند یا عراق و سوریه و... از معماران و پدید آورندگان و نیز زائرانی سخن میگویند که بخش تأثیرگذار و مهمی از جمعیت امروز جهانند که روز به روز نقش پررنگی در تحولات جهانی ایفا میکنند بنابراین عکاسی از این حرمهای مطهر نیازمند تجربه در سبکهای مختلف عکاسی است تا اثر به بازنمایی زیبایی شناسی بصری مسکوت نماند و بار معنایی و کانسپچوال نیز در آن بدود
این روزها، نمایشگاه عکسهای حرم علوی در سفری استانی، به سراسر ایران سفر میکند و مردم دوستدار خاندان عصمت و طهارت را به زیارتی بر بال های هنر دعوت میکند. این نمایشگاه عکس که هم از حیث اندیشگی و هم از منظر فرم و شکل ارائه با نمونه های پیش از خود بسیار متفاوت است ماحصل شش سال تلاش هنرمندانه محمد خوشرو است که پیش از این عکسهایش از کربلای معلی و دیگر بقاع متبرکه عراق و نیز آستان مقدس رضوی تصاویری ناب و کمتر دیده شده را بازتاب داده است. در این نمایشگاه ۲۶ تابلو عکس روی دیوار میرود که از زوایای ناب و کمتر دیده شده زیباییشناسیهای هنری بخصوص معماری حرم مطهر حضرت علی(ع) را بازتاب میدهد. این عکسها از یک شره رنگ روی یک قطعه کاشی کوچک تا نمایی بسیار بزرگ از این بارگاه نورانی را زیر ذرهبین میبرد به نوعی روایتی سینمایی از اکستریم کلوزآپ تا لانگ شات. عکاس امیدوار است در این مدیوم به مخاطب هوشمند امروز، بازنگری در سبک زندگی با الهام از معماری اماکن متبرکه را یادآوری کند؛ کنشی معنوی در زمینه هنر که به بازیابی آرامش گمشده انسان معاصر میانجامد. این آثار علاوه بر نوعی زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) از دریچه دوربین، بازشناسی اصیلترین و کهنترین سنت هنرهای اسلامی و نیز ایرانی را که در اماکن متبرکه به یادگار است میسر میسازد. خوشرو میگوید: «نخستین هدفم گرامیداشت مقام معماران، هنرمندان، صنعتگران، واقفان و متولیانی است که قرنهای متمادی عشق و دلدادگی خویش را در این آستان معظم به یادگار گذاشتند؛ سپس تلنگری به خود و شماست که چرا سبک زندگی مستتر در آرایههای هنری حرم های مطهر را در متن زندگی امروز وارد نمیکنیم؟! مشکل بزرگ امروز ما فقدان آرامش و سرگشتگی و هویت باختگی است که با رجوع به عمق معماری همین بارگاههای مقدس امکان بازیابی آن مهیاست.» محمد خوشرو تاکنون سه کتاب نفیس با رویکرد عکاسی مذهبی شامل «بر آستان رضا(ع)، سجده صاحبنظران و نسیم سحر» ارائه داده که آنها را یک کتاب عکس دیگر با عنوان «خیال» همراهی میکند که به ژانر دیگر عکاسی او، عکاسی هنری با گرایش انتزاعی اختصاص دارد. خوشرو متولد ١٣٤٩ است و از سال ١٣٨٥ آثارش در ١٠ نمایشگاه انفرادی در گالریهای موزه سالار جنگ هند، ماه مهر، اعتماد، شکوه، موزه ملک، فرهنگسرای بهمن و... نیز رویدادهای جمعی نظیر «چشم درون» در موزه هنرهای معاصر، «تصویر سال»، «به روایت عکاسان معاصر» در پردیس ملت و... به تماشا درآمده است.کتاب نفیس «سجده صاحبنظران» اماکن زیارتی عراق را در ١٠ فصل روایت میکند و دوربین محمد خوشرو مانند زائری پژوهشگر تلاش میکند این بارگاههای مقدس شیعی را از زوایایی دیده نشده به تصویر بکشد. این کتاب تابستان ١٣٩٠ در حالی انتشار یافت که عنوان کتاب را استاد سید محمد احصایی خوشنویسی کرد و مقدمه های آن را آیدین آغداشلو، سیدمحمد بهشتی، سید محمدصادق خرازی و سیدمحمد مجتبی حسینی نگاشتهاند. کتاب نفیس علاوه بر نجف، بارگاههای متبرکه امامان همام: امام موسی کاظم(ع) در کاظمین، امام محمدتقی و امام علینقی(ع) در سامرا و نیز کربلای معلی را با تصویرهای جذاب به ثبت رسانده است.آنچه می خوانید گفت وگویی با محمد خوشرو عکاس این تصاویر است.* گویا همراه نمایشگاه عکس، خودتان هم به استانها سفر میکنید، حال و هوای دیدارهای مردم چگونه است؟
هر بار و در هر استان شگفتزده و هیجان زده می شوم. معتقدم فضای هنری در خارج پایتخت همچنان اصالتهایی را حفظ کرده که هنردوستان بدون پیشزمینه با آثار هنری روبهرو میشوند. این واقعیت را نیز نمیتوان کتمان کرد که این عکسها بازنمایی اتمسفر و محیطی است که مردم ما فارغ از هرگونه قیود محلی بدان عشق ناب و پاکی دارند و قطعاً بخش بزرگی از موفقیت این نمایشگاه در استانهایی که تا به امروز دیده شده، مرهون همین واقعیت است.
* چرا موافقت کردید این آثار در سراسر ایران به نمایش درآید؟ از این جهت می پرسم که شما در زمینه عکاسی انتزاعی به امضای خاص خودتان رسیدید و گفته میشود با مؤلفه های معاصر، یک عکاس حرفه ای باید هر دو سال یک بار نمایشگاه برگزار کند؟
این نمایشگاهها را نوعی ادای نذر فرهنگی می بینم. من با چشمان خود دیدم چگونه بنبست هایی که به جهت شرایط خاص عراق در سال های ٨٦ تا ٩٢ وجود داشت گشوده شدند و توانستم از متبرکترین و البته امنیتیترین حرم های امامان معصوم(ع) شیعه عکاسی کنم. پیش روی آن نیروی والایی که توان و امکان این مهم را برایم پدید آورد، وظیفه ابتدایی و بدیهی خودم می دانم این نمایشگاه در سراسر ایران عزیز به نمایش درآید و خودم همپای این سفر استانی باشم. راستش این اتفاق را فراتر از آن قوانین رایج در فضای حرفه ای هنری تلقی میکنم و هیچگاه خودم را در قید و بند آن قرار ندادم.
* گزارشها از البرز تا قزوین، همدان، ارومیه، تبریز و... را که مرور کردم، دیدم خیلی از مردم برای نخستین بار از یک نمایشگاه هنری در یک گالری دیدن میکردند.
به خودم هم همین را گفتند؛ تقریباً اکثرشان اینگونه بودند. راستش با آثاری از این دست که مورد اعتماد مردمند میتوان طیف های متنوعی از مردم را به گالریها و فضاهای هنری آشتی داد و نگاههای آنان را به مرور تلطیف کرد. هنر ایران واقعاً از منظر دربرگیری مفاهیم معنوی و متعالی در دنیا کمنظیر است اما حتی جمعیت ٧٥ میلیونی خودمان از این واقعیت بیخبرند، باید با راهکارهایی فرهنگی این سرمایه بزرگ فرهنگی را تبلیغ کرد.
* آثار عرضه شده در این نمایشگاهها برای فروش نیست؟
این آثار گنجینه مؤسسه ایرانیان است و برای فروش نیست؛ اما از مدیران گالریهایی که این عکسها را به نمایش گذاشتند میتوانید آمار بگیرید که مردم چه اشتیاقی برای خرید دارند، میدانم که این استقبال از سوژه و نظر لطف صاحب اصلی این عکس هاست، مردم از سر عشق خالص به اهل بیت(ع) شیفته چنین آثاری میشوند اما به هر روی موج فزاینده استقبال از یک رویداد هنری میتواند پیام های راهگشایی به ما بدهد؛ اینکه اشتباه است جولان هنری را به تهران محدود کنیم، از جمله نمایشگاهها و حتی مقوله اقتصاد هنر پتانسیلهای بزرگی در شهرستان های ایران نهفته است که همچنان ناشناخته مانده است؛ اگر روزی هنرمندان گونههای مختلف هنری از نمایش تا تجسمی به جای تمرکز بر تهران، آثاری جهت ارائه در دیگر شهرها خلق نمایند خواهیم دید که با چه شکوفایی و توسعه متوازنی همراه میشویم، البته نباید فراموش کرد که برای جلب نظر مردم در فرهنگهای مختلف باید به روح فرهنگیشان حساس و دقیق باشیم.
* از منظر سبک های عکاسی، معمولاً عکاسی از اماکن متبرکه را در دسته عکاسی منظره نگارانه تقسیم میکنند، رویکرد شما گویا گونهای دیگر است؟
اگر هر یک از دوره های عکاسی من در حرمها از علوی تا حسینی و رضوی را مرور کنید در همان عکس پنجم، ششم در مییابید که من از رویه منظره نگاری صرف پرهیز کردهام؛ زیرا به دنبال یک خط موضوعی برجسته و نیز برخی شاخه های فرعی بودهام؛ این گونه عکاسی را «پرتره نگارانه معاصر» تلقی میکنم که زوایای هویتی، اندیشهای را تبیین میکند؛ هر یک از این بارگاههای آسمانی فارغ از اینکه در ایران باشند یا عراق و سوریه و... از معماران و پدید آورندگان و نیز زائرانی سخن میگویند که بخش تأثیرگذار و مهمی از جمعیت امروز جهانند که روز به روز نقش پررنگی در تحولات جهانی ایفا میکنند بنابراین عکاسی از این حرمهای مطهر نیازمند تجربه در سبکهای مختلف عکاسی است تا اثر به بازنمایی زیبایی شناسی بصری مسکوت نماند و بار معنایی و کانسپچوال نیز در آن بدود. چنین عکسهایی هم میتواند در ستایش آن هنرمندان بزرگ باشد، هم به مخاطب امروز نهیب زند که چرا این همه زیبایی را به متن زندگی امروزش نمی آورد.
* در واقع از بازیابی زاویه نگاه به بقاع متبرکه میگویید، میشود ضرورت های این تغییر نگاه و تجلی آنها را در ساحت آثار هنری توضیح دهید.
حرم های مطهر همیشه تاریخ زنده، پویا و بر متن زندگی مسلمانان تأثیر گذارند، نمی توان چنین مرجعیت و تأثیری را منکر شد؛ این اماکن خاصاند و هیچ انسان آگاهی نمی تواند اهمیت والای آنها را نادیده انگارد، یعنی در جوامع اسلامی ریشه دارند و ضریب نفوذ و محل رجوعشان دائمی و مستمر است؛ به گمانم مجموعه عکسهایی که شاخصههای اینچنینی را بازتاب دهند کم است. بدیهی است هیچ کتاب یا هیچ عکس خاصی نمیتواند این مفاهیم را تمام و کامل عیان کنند اما به یقین مجموعههای عکس و تمرکز چندساله شاید بتواند چنین برآیندی را حاصل آورد. نقطه زوم دوربین عکاسیام در سه کتاب عکس از حرم های ائمه اطهار(ع): «نسیم سحر»، «سجده صاحبنظران» و نیز «برآستان رضا(ع)» کشف و شهود در معماری اسلامی ایرانی این بارگاههای آسمانی است. همیشه از معماری اسلامی ایرانی به نیکی و بزرگی یاد میشود اما به گمانم در این سالهای اخیر کمتر تلاشی برای معرفی ویژگیهای آن به نسل امروز انجام شده است. اماکن متبرکه در واقع تجلی تمامی داشتههای معماری اسلامی ایرانی اند؛ تلاش کردهام با عکسهای جزئی نگر از کوچکترین عناصر معماری حرمهای مطهر، زوایای پنهان مانده این هنر کهن را به ثبت برسانم که هزاران نکته باریکتر از مو در خود نهفته دارند. ضرورت دیگری هم میبینم: این روزها حملات ناجوانمردانه و بسیار موهن به ساحت مقدس اسلام و پیامبر مکرم ما میشود که بدون شک برنامهریزی شده و هدفمند است. فکر میکنم برای شناساندن زیباییهای تمام نشدنی دینمان باید کار فرهنگی بیپایانی انجام دهیم، اینگونه کتابها هر قدر هم چاپ شوند کم است.
* و روایت سینماییتان در هر سه عنوان کتابی که نام بردید راهبردی نوین برای عکاسی مذهبی بود که چه بسا نوعی ساختارشکنی هم تلقی شود.
بدیهی است هر اثر هنری باید زمانه خویش را بازتاب دهد؛ بسیاری از اماکن متبرکه سالیان سال که نه بلکه قرن هاست، کلیت فضای معماریشان دست نخورده باقی مانده است، لذا اگر عکسی امروز از این بقاع عزیز گرفته می شود باید با عکس ٥٠ سال قبل یا حتی عکسی که همین 10 سال قبل گرفته شده متفاوت و به نظرم معناگراتر و عمق یافتهتر باشد تا مهر روزگار خود را به ثبت برساند؛ این مجموعه عکسها، صاحب یک زبان جهانیاند و این مؤلفه را از رسانه جهانشمول عکس وام میگیرند. ممکن است برخی کسانی که این کتابها را ورق میزنند نه مسلمان باشند و نه ایرانی، اما یقین دارم به جهت انرژی و معنویت والایی که در این حرمهای مقدس موج میزند مخاطب را درباره این فضاها کنجکاو میکند. مهم این است که عکسها در طبیعیترین شکل راوی مناسبی برای این حرمها باشند. من از نخستین مجموعه عکسم درباره عتبات عالیات عراق، روایتی سینمایی را در مجموعه عکس هایم برگزیدهام؛ این نوع روایت از فضاهای بسیار وسیع شروع میشوند، سپس فضاهای مدیوم و بعد به جزئیاتی میرسند که با چشم سر نمیتوان آنها را بازشناخت. با چنین روندی مخاطب، مهندسی این فضاها و چگونگی قرارگیری هریک از آنها را درمییابد. این نوع چیدمان عکسها را درهرسه کتابم رعایت کردهام.
* بارها صراحتاً اعلام کردید نخستین هدفتان از ثبت این عکسها گرامیداشت مقام معمارانی است که قرنها در حرم های مطهر از جان مایه گذاشتند، خصوصیات معماری آنان را چگونه دیدید؟
به گمانم همچنان حق مطلب درباره هنرآفرینی آن هنرمندان بزرگ که اکثرشان گمنام باقی ماندند ادا نشده بخصوص آنکه آنها نابترین جلوه های انواع هنرهای سنتی را با هدف تقرب در مأمنهای مسلمین به یادگار گذاشتند که امروز سرمایه و حتی حافظه هنری ماست؛ اما در پاسخ به سؤال شما، به نظرم معماریهای اسلامی ایرانی در حرمهای مطهر، فرمهایی در خدمت حال و هوای معنوی هستند؛ درواقع آرامش بخشی و خلق اتمسفری امن که زائر در آن با آسودگی خاطر به نجوا و دعا با مولا و امام خود بپردازد، کاربردهای معماری اسلامی ایرانی در این فضاهاست. در این اماکن متبرکه همه عناصر بصری در تعامل و ارتقا دهنده هم است، همه ساختمانها و بناها از سنگفرشها و آرایههای دیوارکوب گرفته تا کاشیکاریها و آیینه کاریها و نیز منارهها و گنبدها همه و همه در امتداد هم هستند، به هم برای نایل آمدن به یک مفهوم یاری میرسانند؛ برداشت امروزی این نگاه این است که چرا این ساختمانهای کنار هم در تضاد و تقابل هم هستند. من برای مجموعه عکسهای اماکن متبرکه، کارکردهای اینچنینی هم قائلم، فکر میکنم حرمها، خصوصیات و ارزشهایی دارند که میتوان آنها را در زندگی روزمرهمان به کار گیریم.
* در هر سه کتابتان نماهایی بسیار درشت از کاشیها و آیینه کاریهای حرمها ثبت کرده اید، مؤلفههای زیبایی شناختی آنها چیست؟
وجه بارز هنر اسلامی ایرانی دقت و ظرافت در جزئیات است؛ در واقع هنرمندان اصیل میکوشند در یک قطعه بسیار خرد و کوچک، در یک ذره مویی، جهانی را با همه کثرت و بزرگیاش بازتاب دهند، اتفاقی که در اصل هستی و در هر ذره از این جهان، به لطف قربت الهی جاری و ساری است؛ در واقع معلم جهان بینی هنرمند مسلمان همین دیده های الهی نگر او به حیات است. بدیهی است چنین ردی در کاشیکاری های سنتی و دیر سالمان هویداست؛ به نظرم این کاشیهای کوچک، اوج هنرنمایی فرهنگ معماری اسلامی ایرانی است: نخستین نکته آنها این است که نقش و نگارهای آنها مصداق «وحدت در عین کثرت» است، همه المانهای تصویری این کاشیها از پیرامون و محیط به مرکز سوق مییابند و همه چون ستارگان گرداگرد خورشید میچرخند که گویای «وحدانیت الهی» شعار بزرگ ادیان الهی است. رنگ این کاشیها عمدتاً آبی فیروزهای و سبزاست اما بسته به دورانی که بر دیوارها کار شدهاند رنگهای دیگری هم در آنها دیده شدهاند، مثلاً کاشیهای دوره قاجار رنگ زرد را با خود آوردهاند و... وجه ممتاز دیگر این کاشیها جسارت هنری است که در آنها موج میزند، گرافیک اکثر این کاشیها با هنر گرافیک پیشرو امروز برابری میکند، کاشیهایی را در این اماکن متبرکه مشاهده میکنید که جلوههایی آشکارا از نقاشیخط اند؛ در این کاشیها خط، کارکرد شکلی یافته و کلمه را باید پس از دقت دریافت اما نقشی که میآفریند کاملاً واضح، نقاشانه است. این کاشیهای کوچک نظام هندسی متناسب و خلاقی دارند و همین نظم را در کل بناها بسط دادهاند. هندسه معماری اماکن متبرکه مبهوتکننده است، کافیاست به هریک از حرمهای مطهر رفتید سرتان را بالا کنید و در این بهت فرو روید. این مطلب هم نباید ناگفته بماند که معماری اسلامی ایرانی چنان است که آدمی را متوجه بالا کند، همه عناصر هندسی فضا براین است تا مخاطب سرش را به سوی آسمان کند و به آن بیانتهای بیمانند توجه کند. فکر میکنم در این مجموعه عکسها این فرهنگ بصری اسلامی به وضوح به تصویر کشیده شده است.
* در مقام مثال مقصودتان از تجلی آموزه های هنری حرم های مطهر در متن زندگی مردم چیست؟
اشاره مستقیم من به این است که چرا این فرهنگ معماری به زمان حالمان راهی نیافته است؟! نه در فضاهای عمومی و شهریمان و نه در فضاهای خصوصی و زندگی مان، ردپایی از این بینش آرامش بخش دیده نمیشود. حال آنکه به حتم معماران این اماکن مقدسه، در همین شهرها مشغول به کار بودهاند و همین خانهها و ادارهها و آسمانخراشها را ساختهاند. بگذارید مثالی روشنتر بزنم، هریک از این اماکن متبرکه صدها سال قدمت دارند و خوشبختانه سرپا و سالمند اما ساختمانهای شهریمان 20 سال نشده از ریخت و مقاومت میافتند و زود کلنگی میشوند. چرا معماران، آن نگاه ارزشمدار را در زندگی روزمرهمان تسری نمیدهند، این کتابها میتواند این سؤالات را هم به وجود آورد.
* و بازگردیم به سفر استانی نمایشگاه تان، استقبال در کدام شهر دلنشینتر بود؟ ضمن اینکه واقعاً هر پنج روز یک نمایشگاه دایر کردن کار شاقی است.
به معنای واقعی کلمه همه جا عالی و شوق انگیز است؛ راستش در تهران معمولاً حجم استقبال به روز افتتاحیه در عصر جمعه ختم میشود و گلایه ای هم نیست، ترافیک و داستانهای مرتبط با زندگی در کلانشهری مانند تهران آنقدر آدمها را محدود میکند که جز این نمیتوان انتظار داشت؛ اما در شهرستانها اینگونه نیست و با مردم بخصوص ساعات عصر مجال مناسبی برای اوقات فراغت دارند؛ در مورد این نمایشگاه خاص، افتتاحیهها صبح شنبه هاست و همزمان با آغاز وقت کاری مردم است اما باز هم با انبوه دیدارکننده مواجهیم، اما مدیران گالریها میگویند در ادامه هر روز عصر شاهد جمعیت خیرهکننده ای از قشرهای مختلف مردمند؛ این نمایشگاه در هر استان فقط پنج روز به تماشاست و گویا بعد از آن بسیاری مراجعه میکنند و دلخورند که چقدر مجالش اندک بود؛ اما واقعاً هماهنگی همین تور نمایشگاهی سراسر ایران با دشواری پدید آمده و مرهون الطاف باریتعالی و ائمه اطهار(ع) و شمیم حرم های مطهر است که سر وقت طبق جدول در هر استان حاضر شدهایم.
همه اینها را عرض کردم، این دو نکته بدیهی را از باب زیره به کرمان بردن و تکرار مکرر اضافه میکنم که استقبال اهل تسنن عزیزمان از این نمایشگاه برایم از عسل شیرینتر بود، در کردستان و کرمانشاه هموطنان سنی مذهبمان برای عکس های حرم علوی فوق تصورم بود؛ دیگر اینکه جوانانی که در تمامی استانها برای دیدار این نمایشگاه میآیند و با این آثار سلفی میگیرند و گاه چنان قاب می بندند که خود را در درون حرم مطهر قرار می دهند هم بسیار دلنشین است.
* گویا مقصد این نمایشگاه مراکز استان هاست ولی در خبرها نام اهر هم آمدهاست؟
این رویداد با همکاری و مشارکت عزیزان دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور، معاونت هنری وزارت ارشاد، ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانها، مؤسسه توسعه هنرهای معاصر و گروه توسعه ایرانیان محقق شده است. در واقع انتخاب شهرها و جدول منظم زمان بندی با همکاری توأمان این دوستان است. وقتی در تبریز بودیم مدیران استانی گفتند که گالری مجتمع فرهنگی هنری اهر بعد از آن زلزله آماده گشایش است اما هنوز رویدادی برای افتتاحیه نیافتهاند، گفتند که در اهر شایعه شده این نمایشگاه در آنجا دایر و عکس های حرم علوی بهترین فرصت افتتاحیه خواهد بود، من هم از این خواست مردم استقبال کردم و اهر نخستین شهرستانی شد که مرکز استان نیست و میزبان تصاویر حرم علوی شد.
با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6040 ، چهارشنبه 8 مهر 1394، صفحه8